گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
سورة الحجر



اشاره
سوره حجر [بقول قتاده و مجاهد و دیگران] مکیّه است و [بقول حسن] مکیّه است جز آیه [وَ لَقَد آتَیناكَ سَبعاً مِنَ المَثانِی وَ
القُرآنَ العَظِیمَ] و آیه [کَما أَنزَلنا عَلَی المُقتَسِمِینَ الَّذِینَ جَعَلُوا القُرآنَ عِضِینَ] که مدنیّه است- و شماره آیات آن بالاجماع نود و
- 158 -قرآن- 165 - نه آیه است- و سوره حجر از آن جهت نامیده شده که ذکر اصحاب حجر در آن شده است. -قرآن- 90
37- 242 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 1 تا 15
اشاره
[ 37 الر تِلکَ آیاتُ الکِتابِ وَ قُرآنٍ مُبِینٍ [ 1] رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو کانُوا مُسلِمِینَ [ 2 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
261 ما تَسبِقُ - ذَرهُم یَأکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلهِهِمُ الَأمَلُ فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 3] وَ ما أَهلَکنا مِن قَریَۀٍ إِلاّ وَ لَها کِتابٌ مَعلُومٌ [ 4] -قرآن- 1
مِن أُمَّۀٍ أَجَلَها وَ ما یَستَأخِرُونَ [ 5] وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ إِنَّکَ لَمَجنُونٌ [ 6] لَو ما تَأتِینا بِالمَلائِکَ ۀِ إِن کُنتَ مِنَ
351 وَ - وَّ ما کانُوا إِذاً مُنظَرِینَ [ 8] إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ [ 9] -قرآن- 1
ِ
الصّادِقِینَ [ 7] ما نُنَزِّلُ المَلائِکَ ۀَ إِلاّ بِالحَق
لَقَد أَرسَلنا مِن قَبلِکَ فِی شِیَعِ الَأوَّلِینَ [ 10 ] وَ ما یَأتِیهِم مِن رَسُولٍ إِلاّ کانُوا بِهِ یَستَهزِؤُنَ [ 11 ] کَذلِکَ نَسلُکُهُ فِی قُلُوبِ المُجرِمِینَ
328 لَقالُوا إِنَّما - 12 ] لا یُؤمِنُونَ بِهِ وَ قَد خَلَت سُنَّۀُ الَأوَّلِینَ [ 13 ] وَ لَو فَتَحنا عَلَیهِم باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعرُجُونَ [ 14 ] -قرآن- 1 ]
یعنی اینکه کتابی است «... تِلکَ آیاتُ الکِتابِ » [ 73 [ صفحه 108 - سُکِّرَت أَبصارُنا بَل نَحنُ قَومٌ مَسحُورُونَ [ 15 ] -قرآن- 1
و بعض قراء ربّما بتشدید خوانند و هر دو یک لغت « رُبَما » جامع براي اینکه کتابی است الهی و قرآنی است واضح و روشن
است اهل حجاز بدون تشدید بتخفیف و تمیم و ربیعه بتشدید تلفظ میکنند و اصل آن در تقلیل آمده یعنی چه قدر اندك و
یعنی واگذار و « ذَرهُم » اي- یتمنّی یعنی آرزو میکند و دوست دارد « یَوَدُّ » کم. ولی در کثیر هم بمعنی چه بسیار استعمال میشود
یعنی مشغول دارد آرزو « یُلهِهِمُ الَأمَلُ » ترك کن آنها را و از اینکه فعل جز صیغه امر و مضارع صیغه دیگري استعمال نمیشود
- 435 -قرآن- 544 - 379 -قرآن- 426 - 135 -قرآن- 370 - 30 -قرآن- 127 - آنها را و امیدهاي فریب دهنده آنانرا مغرور -قرآن- 1
یعنی « کِتابٌ مَعلُومٌ » 566 [ صفحه 109 ] سازد- ألهاه الشیء- اي شغله و أنساه- یعنی او را مشغول کرده و فراموشی داده است
یعنی منتظرین و « مُنظَرِینَ » ! اي هلّا یعنی چرا « لَو ما » اجل مقدّر و سر رسید معیّن که در لوح محفوظ ثبت و نوشته شده است
جمع شیعه یعنی فرقه واحدهاي که در تحت یک سر و یک عقیده مجتمع باشند و شیع یعنی فرقهها « شِیَعِ » مهلت یافتگان
یعنی بتحقیق گذشت سنت الهی در اقوام پیشین « وَ قَد خَلَت سُنَّۀُ الَأوَّلِینَ » اي ندخله یعنی وارد میکنیم و داخل میکنیم « نَسلُکُهُ »
اي- سدّت یعنی سدّ « سُکِّرَت » اي یصعدون یعنی بالا میروند « یَعرُجُونَ » که تکذیب کنندگان پیمبران را دچار هلاکت ساخت
شد و بسته گشت و از چشمها ممنوع گشت چنانکه آب نهر سدّ شود و از جریان باز ماند و مراد آنستکه چشمها از نظر سلیم
-491- 405 -قرآن- 454 - 289 -قرآن- 393 - 246 -قرآن- 280 - 211 -قرآن- 233 - 120 -قرآن- 203 - ممنوع گردید. -قرآن- 101
652- 609 -قرآن- 641 - قرآن- 596
تفسیر معانی:
اشاره
-1 [الف- لام- را] تفسیر فواتح سور در پیش گذشت- اینست آیات کتاب خدا و آیات قرآنی که ممیّز و جدا کننده بین حق
و باطل است و مبیّن و واضح کننده احکام حلال و حرام و اوامر و نواهی الهی است و بیان کننده ادلّه و غیر اینهاست. 2- چه
بسا کسانیکه کافر شدند و منکر اسلام و توحید گشتند در آخرت آرزو کنند که کاش مسلمان میبودند [چون میبینند که
مسلمانان را ببهشت و کافران را بدوزخ میبرند گویند اي کاش ما هم مسلمان بودیم و به اینکه دچار و گرفتار نبودیم]. 3- [ یا
محمّد صلّی اللّه علیه و آله] واگذارشان که [مانند چارپایان] بخورند و لذّت ببرند در دنیاشان [و از نصیحت و تذکر آنها دست
بدار زیرا خیرخواهی در باره آنها اثري ندارد] و آرزوهاي [دروغین] آنها را از [پیروي پیمبران و استماع کلمات حق] مشغول
کرده و باز داشته است و زود است یعنی عنقریب [وبال اینکه کردار خود را در قیامت بیابند و بکیفر آنچه منکر بودهاند برسند]
و بدانند نتیجه کردارشان چه خواهد بود. [ صفحه 110 ] [صائب چه نیکو گوید]: در سر اینکه غافلان طول أمل دانی که
چیست || آشیان کرده است ماري در کبوتر خانهاي 4- و ما أهالی شهر و قریهاي را [درگذشته از زمان براي عقوبت آنان]
هلاك نساختهایم مگر آنکه براي آن وقت معین و نوشته معلوم و اجل محتومی بوده است [که در کتاب تقدیر براي آنها نوشته
بوده و بناچار پس از امهال باید بآن برسند] [یعنی اینکه گروه کافرانرا مهلت ما مغرور نکند زیرا عذاب آنها وقت مکتوب و
مقدّري دارد که در موقع خود دچار خواهند شد] 5- امّتی [از امم پیشین] نبوده است که تا مدّت مهلت آن بسر نیامده و وقت
انقراض آن نرسیده سبقت در هلاك آن شده باشد و وقتی هم که مدّت مقدّر سر آمد و استحقاق هلاکت مسلّم گشت
تأخیري نمیشود و در همان سر رسید اجل هلاك میشوند. 6- [مشرکین مکّه و کافران عرب] گفتند اي کسیکه [بزعم و دعوي
خود] گوئی قرآن بر تو نازل گشته است براستی که تو دیوانه هستی [یعنی مدّعی هستی ذکر حق بر تو فرود آمده و توهّم
میکنی که ما هم پیرو تو شویم و بتو ایمان آوریم]. 7- اگر از جمله راستگویان هستی و در اینکه دعوي خود صادق میباشی
چرا فرشتگان را نزد ما نمیآوري [تا شهادت بر صدق گفتار تو دهند- یعنی اگر راست میگوئی که پیغمبر هستی فرشتگان را
حاضر کن تا با حضور ما برسالت تو گواهی دهند]. 8- [خداوند متعال در جواب و ردّ مقاله دوم آنها فرماید] ما فرشتگان را
نازل نمیکنیم و بزمین نمیفرستیم مگر در موقعیکه حقّ آن است و مقتضی حکمت باشد [و آن موقع مرگ بنده است که
تقدیم و تأخیري براي آن نیست و روح او را قبض خواهند نمود یا در موقعیکه قومی مستعد و مستحق [ صفحه 111 ] عذاب
شوند و بخواهیم آنها را معدوم و ریشهکن سازیم- یعنی ملک را بصورت اصلی وقتی توانند دید که بجهت عذاب نازل شده
باشند چنانکه قوم ثمود جبرئیل علیه السّلام را در زمان صیحه دیدند یا بوقت مرگ همه کس او را میبیند] و آن هنگام [که ما
ملائکه را بصورت اصلی فرستیم] کافران دیگر مهلتی نخواهند یافت [و فی الحال بعذاب ابدي دچار و بلا تأخیر نابود گشته و
بدار البوار خواهند رفت]. 9- [و امّا در ردّ جواب مقاله اوّل] ما ذکر [یعنی قرآنی را که کافران منکر آن و منکر نزول آن بر تو
شدهاند و نسبت جنون بتو میدهند] حقّا که ما خود آنرا نازل کردهایم و هم ما خود حافظ و نگهدار آن خواهیم بود [و هر چه
در هر وقت بآن نسبت دهند و لایق آن نباشد مانند طعن بآن و مجادله در حقیّت آن و تکذیب و استهزاء بآن و تحریف و
تبدیل و زیاده و نقصان در آن و امثال آن ما خود رادع و دافع آنیم و محافظ و نگهبان آن میباشیم و آنرا از شرّ شیاطین جن و
انس و وساوس آنها که نتوانند چیزي از باطل بآن بیفزایند یا چیزي از حق آن کم کنند نگهدار و مراقبیم]. مصطفی را وعده
کرد الطاف حق || گر بمیري تو نمیرد اینکه سبق من کتاب و معجزت را رافعم || بیش و کم کن راز قرآن دافعم من ترا اندر
دو عالم حافظم || طاعنان را از حدیثت رافضم کس نتاند بیش و کم کردن در او || تو به از من حافظی دیگر مجو دولتت را
روز روز افزون کنم || نام تو بر زرّ و بر نقره زنم منبر و محراب سازم بهر تو || در محبت قهر من شد قهر تو چاکرانت شهرها
گیرند و جاه || دین تو گیرد ز ماهی تا بماه تا قیامت باقیش داریم ما || تو مترس از نسخ دین اي مصطفی [از مثنوي مولانا
[ جلال الدّین بلخی] 10 - [و امّا تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله اوّلین پیمبر نیستی که برسالت مأمور شدهاي] [ صفحه 112
بحق سوگند ما پیش از تو پیمبرانی در امّتهاي پیشین و فرقههاي اوّلین برسالت فرستادهایم. 11 - [تو افسرده و غمین مباش] بر
آن اقوام و امم هم پیامبري مبعوث نشد مگر اینکه او را مسخره و استهزاء میکردند [و اینکه عادت جاهلان با پیمبران بوده
است زیرا دعوت آنها بنظرشان غریب و بعید میآید و توهّم میکنند که چون انبیاء بخلاف گفتار آنها و پدران آنهایند پس
13 - [همانقسم که ما دعوت پیمبران را در دلهاي امم پیشین داخل کردیم و آنها بجاي قبول و ایمان استهزاء و - دیوانهاند]. 12
تکذیب مینمودند] همین قسم هم ما ذکر و دعوت ترا در دلهاي کافران و مشرکان عصر تو [ یا محمّد] داخل کرده و بقلوب
آنها القاء و افهام مینمائیم و معذلک آنها بآنوحی و ذکر، ایمان نمیآورند و بسنّت و طریقه پیشینیان خود میروند و دعوت ترا
تکذیب میکنند و مانند امم پیشین استهزاء مینمایند. [سعدي گوید]: کسیرا که پندار در سر بود || مپندار هرگز که حق
بشنود ز علمش ملال آید از وعظ ننگ || شقایق بباران نروید ز سنگ [ولی اعراض آنها از قرآن مانع ما نمیشود که براي
15 - و اگر بر اینکه مشرکین دري از آسمان بگشائیم و از - اتمام حجّت بر آنها از القاي وحی در دلهاي آنها دریغ نمائیم]. 14
آن در بآسمان بالا روند [ یا ببینند که ملائکه از آن در بآسمان بالا میروند و پائین میآیند معذلک از عناد و لجاج و بغضی که
دارند تشکیک کرده] گویند [اینکه حق واقع نیست حق اینست که چشمهاي ما بسته شده و محمّد ما را چشم بندي کرده است
[و اشیاء را بر خلاف حقیقت بخیال ما جلوگر ساخته است- پس معجزه هم بحال آنها ثمري ندارد و حال آنکه هر معجزهاي
در قدرت ما است] و گویند ما را سحر کردهاند. [ صفحه 113 ] - حدیث- از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است
که چون اهل آتش در قیامت در دوزخ گرد هم آیند و گروهی از أهل قبله هم که خدا خواسته است با آنها در دوزخ باشند
کافران بمسلمانان گویند آیا شما مسلمان نبودید! گویند چرا. کافران گویند پس چرا اسلام شما رفع عذاب از شما نکرد و شما
هم با مادر آتش هستید! مسلمانان گویند ما را گناهانی بوده است که بکیفر آنها گرفتار شدهایم در اینحال خداي عزّ و جلّ
گفتار آنها را میشنود و باهل اسلام که در آتشاند امر میفرماید از آتش خارج شوند. در اینکه موقع است که کافران گویند
و تمنی کنند که اي کاش ما هم مسلمان بودیم. و حضرت صادق علیه السّلام فرماید: روز قیامت منادي ندا میکند و تمام
خلایق میشنوند که جز مسلمان کسی داخل بهشت نمیشود و لذا سایر خلایق دوست دارند و آرزو میکنند که کاش مسلمان
بودند. از أمیر المؤمنین علی علیه السّلام مروي است که فرمود: إنّ أخوف ما أخاف علیکم اثنان اتّباع الهوي و طول الأمل فانّ
اتباع الهوي یصدّ عن الحقّ و طول الأمل ینسی الاخرة: یعنی براستی چیزي که بیش از همه از آن بر شما بیم دارم دو چیز است
یکی پیروي هواي نفس و دیگري آرزوي دراز امّا پیروي هوي مانع از رسیدن بحقیقت است و درازي آرزو هم آخرت را از
یاد شما میبرد.
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 16 تا 25
اشاره
شَّیطانٍ رَجِیمٍ [ 17 ] إِلاّ مَنِ استَرَقَ السَّمعَ فَأَتبَعَهُ شِهابٌ
ِ
وَ لَقَد جَعَلنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنّاها لِلنّاظِرِینَ [ 16 ] وَ حَفِظناها مِن کُل
شَّیءٍ مَوزُونٍ [ 19 ] وَ جَعَلنا لَکُم فِیها مَعایِشَ وَ مَن لَستُم لَهُ
ِ
مُبِینٌ [ 18 ] وَ الَأرضَ مَدَدناها وَ أَلقَینا فِیها رَواسِیَ وَ أَنبَتنا فِیها مِن کُل
365 وَ إِن مِن شَیءٍ إِلاّ عِندَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعلُومٍ [ 21 ] وَ أَرسَلنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنزَلنا مِنَ - بِرازِقِینَ [ 20 ] -قرآن- 1
السَّماءِ ماءً فَأَسقَیناکُمُوهُ وَ ما أَنتُم لَهُ بِخازِنِینَ [ 22 ] وَ إِنّا لَنَحنُ نُحیِی وَ نُمِیتُ وَ نَحنُ الوارِثُونَ [ 23 ] وَ لَقَد عَلِمنَا المُستَقدِمِینَ مِنکُم
جمع برج و « بُرُوجاً » [ 434 [ صفحه 114 - وَ لَقَد عَلِمنَا المُستَأخِرِینَ [ 24 ] وَ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحشُرُهُم إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ [ 25 ] -قرآن- 1
بمعنی قصور و منازل است و اصل بروج بمعنی ظهور است و گویند تبرّجت المرأة وقتی آرایش خود را ظاهر کند و مراد در
بمعنی مرجوم یعنی رانده « رَجِیمٍ » اینجا منازل شمس و قمر و برجهاي دوازدهگانه حرکت زمین و منازل نجوم و سیارات است
یعنی آنرا بسط دادیم و پهن کردیم و « مددناها » یعنی با ترس و حذر مخفیانه گوش داد « استَرَقَ السَّمعَ » شده و سنگسار شده
یعنی « مَوزُونٍ » کوههاي ثابت « رَواسِیَ » و در آن افکندیم « وَ أَلقَینا » اینکه منافی با کرویّت آن نیست زیرا بنظر پهن شده میآید
اي « إِن مِن شَیءٍ » جمع معیشه یعنی طلب اسباب رزق و مدّت زندگانی « مَعایِشَ » با اندازه و مستحسن و مناسب با میزان حکمت
-321- 250 -قرآن- 300 - 11 -قرآن- 240 - یعنی آبستن کننده گیاهان یا آبستن -قرآن- 1 « لَواقِحَ » ما من شیء یعنی چیزي نیست
[ 742 [ صفحه 115 - 693 -قرآن- 731 - 621 -قرآن- 675 - 552 -قرآن- 610 - 525 -قرآن- 541 - 492 -قرآن- 514 - قرآن- 479
یعنی میدانیم « وَ لَقَد عَلِمنَا المُستَقدِمِینَ ... الخ » اي و نحن الباقون یعنی مائیم که باقی میمانیم « وَ نَحنُ الوارِثُونَ » بأبرهاي بارنده
میلاد و مرگ کسی که جلوتر از شما آمده یا کسیکه از صلب پدران بیرون شده یا کسیکه بعدا خارج میشود یا کسیکه در
133 آنچه در - 42 -قرآن- 98 - یجمعهم. -قرآن- 18 « یحشرهم » اسلام تقدم مییابد و کسیکه بعدا اسلام میآورد و مؤخّر است
آیات پیشین ذکر شد در شأن کافران و احوال آنها بود و آنچه بعد از ظهور حقایق گفتند و تمنی کردند و ناتوانی خدایان
جعلی آنها و در اینجا بیان قدرت باهره الهی و آفرینش بدیع محکم و نعمتهاي بیشمار اوست که دلیل بر وحدانیت او است و
اوست معبود حقیقی.
تفسیر معانی
اشاره
-16 و بحقّ سوگند که ما در آسمان برجهائی قرار دادیم [و آنها را منازل خورشید و ماه و ستارگان سیّار مقرّر داشتیم] و آنها
را براي بینندگان [ یا متفکّرین در عجایب صنع خداوندي و راصدین از أهل هیئت و نجوم] زینت دادیم. [از إبن عباس- رض-
مروي است که گفت: شیاطین از آسمان محجوب نبودند و داخل آن میشدند و از ساکنین آن اخبار را میشنیدند و بکاهنان
زمین القاء مینمودند کاهنان هم چیزهائی بر آن اخبار افزوده و براي اهل زمین حکایت میکردند و یک کلمه حق را با نه
کلمه باطل مخلوط کرده حدیث مینمودند و چون مردم چیزي از آنها میدیدند تصدیقشان میکردند و آنچه را آورده و گفته
بودند بحق میشمردند و چون عیسی بن مریم علیه السّلام ولادت یافت آنها از دخول به سه آسمان ممنوع شدند و چون محمّد
صلّی اللّه علیه و آله متولّد گشت از تمام آسمانها ممنوع شدند و دیگر هیچیک از آنها نتوانستند خبري را استراق سمع کنند و
براي کاهنان بیاورند و چون بطرف آسمان میرفتند بوسیله شهاب رانده میشدند- و اینکه خدا فرماید ...] 17 - و ما آسمان را از
- هر شیطان مردودي حفظ نمودیم [که رانده رحمت [ صفحه 116 ] ما بآن نزدیک نشود و بر احوال آسمان اطلاع نیابد]. 18
[شیاطین از صعود بآسمان ممنوع شدند و آسمان در حفظ ما بود مگر آن شیطانی که براي استراق سمع [یعنی مخفیانه خبر را
شنیدن و دزدکی گوش دادن بآسمان بالا رود] در اینصورت تیر شهاب [شعله آتشین] آشکار و روشنی او را دنبال میکند [و
او را نابود میسازد]. اخباري را که شیاطین میشنیدند و بکاهنان القاء مینمودند اخباري غیر از وحی بوده است و القاء آن
اخبار هم بظهور محمّدي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مقطوع گردید و کهانت ببعثت پیامبر ما صلّی اللّه علیه و آله و سلّم منقطع
19 - و زمین را گسترانیدیم [و براي آن طول و عرض قرار دادیم] 311- شد [فَمَن یَستَمِعِ الآنَ یَجِد لَهُ شِهاباً رَصَداً]. -قرآن- 257
[و آنرا پهن نمودیم و ممهّد و شایسته براي سکنی ساختیم] و در آن کوههاي ثابتی برقرار کردیم [تا زمین مستقر باشد و تزلزل
نپذیرد] و از هر چیز مستحسن و مناسبی در آن [ذاتا و صفۀ و مقدارا] بمیزان حکمت و باندازه نیاز و بقدر حاجت مخلوقات
رویانیدیم [که نه کمتر از میزان نیازمندي است و نه زیاده بر آن که مضرّ باشد و یا عبث بشمار رود]. [در آیه مبارکه دلیلی بر
اینکه زمین کروي نیست نمیباشد بلکه آن دلیلی قوي بر کمال قدرت خداي تعالی و تمام عظمت اوست که با آنکه در حرکت
است او را ثابت میبینیم و با آنکه کروي است آنرا پهن و منبسط مینگریم- سبحان اللّه واقعا منزّه است خداوندي که خلقت
زمین چنان فرموده که با اینکه در کرویّت آن شکّی نیست معهذا آنکس که در قطب شمال است و برادرش که در قطب
جنوب است هر یک زمین را پهن و آسمانی را سایبان و آب را در پیرامون خود بیحرکت میبیند]. 20 - و در روي زمین
براي شما موجبات زندگانی را [از زراعت نباتات و میوهها و خوردنی و آشامیدنی و پوشیدنی و آنچه متعلّق بحیات و آسایش
است [ صفحه 117 ] و اسباب بقاي شماست و قابل تصرّف شما میباشد] ایجاد نمودیم و هر آنکس که شما روزي دهنده آنها
نیستید [مانند چهارپایان و غلامان و اولاد و غیره که خدا روزي دهنده آنهاست خلق کردیم]. [ یا بتفسیر دیگر:- موجبات
حیات را براي شما و براي آنکسانی که شما روزي ده آنها نیستید آفریدیم که [و من لستم له] عطف بر محل لکم باشد کأنّه
گفته شود: وَ جَعَلنا لَکُم فِیها مَعایِشَ وَ مَن لَستُم لَهُ بِرازِقِینَ که جار و مجرور عطف بر جار و مجرور باشد إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو
21 - و هیچ چیز [در اینکه عالم کون] نیست [از آنچه از آسمان فرود آید یا 361- 257 -قرآن- 304 - القُوَّةِ المَتِینُ]. -قرآن- 189
از زمین بدر آید] مگر آنکه گنجینه و خزانههاي آنها در نزد ما و در تحت قدرت و مالکیت ماست و ما قادر بر ایجاد و انعام
آن هستیم و ما هم فرود نمیفرستیم و بوجود نمیآوریم آنرا مگر باندازهاي که خود میدانیم و مقدار آن معلوم ما و بمقتضاي
حکمت و مصلحت ماست یعنی خیر کلّا بدست ماست و موجود نمیشود و عطا نمیشود مگر بحسب مصلحت و بقدر حاجت و
ضرورت]. 22 - و ما بادها را فرستادهایم که حامل و آبستن کننده ابرها بباران است [ یا بکشفیّات علوم جدیده آبستن کننده
گیاهان است که مایه نر گیاهی را که حامل مایه ذکور است برداشته بروي گیاهی که حامل مایه مادینه است میریزند و در آن
تخم گیاه منعقد میشود] و از آسمان یعنی از جانب بالا آب و بارانی فرود میآوریم تا شما را از آن مشروب سازیم [و مواشی
و ضیاع خود را مشروب سازید] و شما حافظ و ذخیره کننده آن آبها نیستید که آنرا در زمین جمع کنید بلکه خداست که آنرا
در چشمهسارها و نهرها جاري میسازد و چون رودي فیضان کند و سیلی طغیان نماید شما را قدرت منع آن نیست بلکه
خداست که حاجز و مانع آبهاي طاغی و سیلهاي جاري است]. 23 - و بحق ما هستیم فقط که ایجاد حیات میکنیم [هر آنگاه
که [ صفحه 118 ] بخواهیم] و ایجاد مرگ میکنیم [هر آنگاه که اراده کنیم] یعنی فقط ما زنده و ایجاد میکنیم و ما میمیرانیم
و ما وارث زمین و آنچه بر آن است میباشیم زیرا [کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ إِلّا وَجهَهُ] چون تمام خلایق فانی شوند و احدي باقی نماند
215- ما فقط باقی خواهیم بود و تمام اشیاء بخود ما برمیگردد و متفرّد و تنها وارث و متصرّف آنها خواهیم بود]. -قرآن- 177
-24 و بحق سوگند که ما عالم و دانا هستیم بآن کسانی که پیش از شما آمده و بعد از شما میآیند [و بگذشتگان شما و باقی
ماندگان از آنها و شما و اوّلین شما و آخرین شما و مقدّمین در صفوف جنگ و متأخرین از آن را و پیشی گیرندگان در امور
خیر و کوتاهی کنندگان در آنرا و مقدمهاي در صفوف اول نماز جماعت براي ادراك فضیلت و کسانی که بصفوف عقب
میروند [و گفتهاند براي تحریض مردم بصف اوّل نماز جماعت و صفوف مقدم ازدحام نمودند آیه نازل گردید که اجر و
پاداش منوط بنیّات است]. 25 - و حقّا پروردگار تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] یا [کسیکه میشنوي] اوست که
گذشتگان و آیندگان تا آخر دنیا را در روز رستاخیز گرد هم میآورد و براي حساب و دادن جزاء مبعوث میگرداند زیرا او
حکیم است و در افعالش استوار و محکم و داناي بحقایق اشیاء کماهی است و او علیم است و علمش بتمام موجودات محیط
است و باستحقاق هر موجودي داناست إنّه هو الحکیم فی کلّ شیء العلیم بکلّ شیء [و کلّ شیء عند ربّک فی کتاب لا یُغادِرُ
543- صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلّا أَحصاها] [سبحانه و تعالی شأنه]. -قرآن- 491
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 26 تا 44
اشاره
وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ مِن صَ لصالٍ مِن حَمَإٍ مَسنُونٍ [ 26 ] وَ الجَانَّ خَلَقناهُ مِن قَبلُ مِن نارِ السَّمُومِ [ 27 ] وَ إِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَۀِ إِنِّی
خالِقٌ بَشَراً مِن صَ لصالٍ مِن حَمَإٍ مَسنُونٍ [ 28 ] فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَختُ فِیهِ مِن رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِ دِینَ [ 29 ] فَسَجَدَ المَلائِکَۀُ کُلُّهُم
[ 364 إِلاّ إِبلِیسَ أَبی أَن یَکُونَ مَعَ السّاجِ دِینَ [ 31 ] قالَ یا إِبلِیسُ ما لَکَ أَلاّ تَکُونَ مَعَ السّاجِ دِینَ [ 32 - أَجمَعُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
قالَ لَم أَکُن لِأَسجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقتَهُ مِن صَلصالٍ مِن حَمَإٍ مَسنُونٍ [ 33 ] قالَ فَاخرُج مِنها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ [ 34 ] وَ إِنَّ عَلَیکَ اللَّعنَۀَ إِلی یَومِ
[ فَّأَنظِرنِی إِلی یَومِ یُبعَثُونَ [ 36 ] قالَ فَإِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ [ 37 ] إِلی یَومِ الوَقتِ المَعلُومِ [ 38
ِ
321 قالَ رَب - الدِّینِ [ 35 ] -قرآن- 1
285 قالَ هذا - بِّما أَغوَیتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الَأرضِ وَ لَأُغوِیَنَّهُم أَجمَعِینَ [ 39 ] إِلاّ عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِینَ [ 40 ] -قرآن- 1
ِ
قالَ رَب
[ صِراطٌ عَلَیَّ مُستَقِیمٌ [ 41 ] إِنَّ عِبادِي لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوِینَ [ 42 ] وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوعِدُهُم أَجمَعِینَ [ 43
گل خشگ [یصلصل اي یصوّت إذا « صَلصالٍ » [ 254 [ صفحه 119 - بّابٍ مِنهُم جُزءٌ مَقسُومٌ [ 44 ] -قرآن- 1
ِ
لَها سَبعَۀُ أَبوابٍ لِکُل
11 [ صفحه 120 ] یعنی وقتی آنرا ترنگان زنند مانند آهن صدا میکند و نیز گفتهاند صلصال یعنی گندیده و - نقر] -قرآن- 1
لجن و گویند حمئت البئر یعنی چاه لجن گرفت « حَمَإٍ » داراي بوي بد از ماده صلّ اللحم وقتی گوشت بگندد و تعفّن کند
بمعنی مصوّر اگر از مادّه سنۀ الوجه گرفته شود و بمعنی مصبوب یعنی ریخته شده براي اینکه خشگ شود اگر از ماده « مَسنُونٍ »
سنّه گرفته شود یعنی صبّه و نیز بمعنی متغیر است مأخوذ از آنکه گویند أسن الماء یعنی تغییر یافت- و در قرآن کریم ماي غیر
آسن آمده یعنی آبی که تغییر شکل و رنگ نمیدهد [قرطبی گفته است اوّل خاك بود و پراکنده سپس خمیر شد و گل گشت
سپس واماند تا عفونت یافت و لجن مسنون شد یعنی بوي آن تغییر یافت سپس خشگ شد و صلصال گشت مانند گل
گفتهاند أبو الجنّ است و صحیحتر آنکه مراد جنس جنّ میباشد و نیز جان را ابلیس « وَ الجَ انَّ » [ کوزهگري] [تفسیر واضح
گرماي شدید و آتش بیدود و باد گرم کشنده و سموم گفتهاند زیرا « السَّمُومِ » دانستهاند بواسطه مستور بودن او از دیده مردم
یعنی « فَقَعُوا لَهُ » صوّرته یعنی او را صورتبندي کرده و تسویه و تشکیل نمودم « سَوَّیتُهُ » حرارت آن بمشام بدن نفوذ میکند
یعنی سنگسار شده و مراد در اینجا مطرود و رانده شده « رَجِیمٌ » پس براي وي بیفتید- صیغه امر از فعل وقع یقع است اي سقط
الممهلین مهلت « المُنظَرِینَ » ابعاد و دور کردن از رحمت خدا لعنت است « اللَّعنَۀَ » فامهلنی پس مرا مهلت بده « فَأَنظِرنِی » است
یعنی پروردگارا قسم بگمراه کردن تو مرا- باء براي قسم و « بِّما أَغوَیتَنِی
ِ
رَب » یافتگان أنظره ینظره إنظارا أمهله مهلت داد او را
ما مصدریه و جواب قسم است که البتّه زینت میدهم براي آنها زمین را- و گفتهاند باء سببیّه است که معنی اینکه باشد- بسبب
اغواي تو مرا البتّه براي آنها زینت خواهم داد- و غیّ نادانی از اعتقاد فاسد است- و گفتهاند اغواء بمعنی تخییب یعنی خائب و
-170- محروم کردن است- پروردگارا بسبب حرمانی که از رحمت خودت نصیب من فرمودي آنها را بدعوت -قرآن- 162
1220 -قرآن- - 1132 -قرآن- 1210 - 1048 -قرآن- 1116 - 932 -قرآن- 1035 - 778 -قرآن- 919 - 230 -قرآن- 764 - قرآن- 219
1505 [ صفحه 121 ] بنافرمانی تو البته محروم خواهم - 1405 -قرآن- 1479 - 1342 -قرآن- 1390 - -1300-1286 قرآن- 1330
ساخت و بقول دیگر- یعنی بسبب اینکه مرا از طریق بهشت گمراه ساختی البته منهم آنها را بدعوت بمعصیت گمراه خواهم
بفتح لام یعنی کسانیرا که خداوند براي طاعت خودش ویژه و خالص گردانیده است و « المُخلَصِ ینَ » ساخت و از بهشت محروم
باشد. « اخلصوا للّه » نیز بدینمعنی گفتهاند یعنی کسانیکه خود را براي عبادت از فساد و ریاء خالص گردانیدهاند بکسر لام یعنی
208- -قرآن- 193
تفسیر معانی:
اشاره
-26 و بحق قسم ما آدمی را از گل خشگ شده [کوزهگري که در موقع ترنگان صدا دهد] آفریدیم [یعنی آدم اول أبو البشر
را از گل خشگ شده که اصلش از گل سیاه با بوي متغیر بوده است ایجاد کردیم] و آن گل سیاه یعنی لجن [کنار دریا] ریخته
شده در قالب مصوّري است [و کاشفی گوید: صاحب تبیان گفته که حق سبحانه و تعالی آدم را از خاك آفرید بر آن وجه که
آب بر خاك بارانید تا گل شد و مدّتی بگذشت تا حمأ یعنی لجن گشت پس آنرا تصویر کرد [و مسنون یعنی مصوّر است]
آدمی در برابر اسرار و دقایق کلام اللّه مجید » [: آنکه بگذاشت تا خشگ شد و بمرتبه صلصال رسید]. [در تفسیر الواضح گوید
مبهوت و متحیّر میماند و صدق اللّه العلی العظیم که فرماید: [قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا
یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا- از سوره اسراء]. بلی خداوند ما را از گل خشگ صدادار خلق کرده است که چون
با ضربه انگشت ترنگانی بخورد فریادش برخاسته میشود- و اصل او از گل سیاه متعفّن متغیّر است و در اینهم اشاره بمکنونات
طبیعت ماست و بر آنچه غریزه و خلقت ما را تشکیل داده است. [و در حدیث آمده است که خداي عزّ و جلّ براي آفرینش
آدم از تمام زمینهاي کره زمین از هر قسمتی قبضهاي گرفت و آدم برنگهاي زمین صورت [ صفحه 122 ] گرفت و از آن
نژادهاي سرخ و زرد و سیاه و بین اینها تشکیل یافت و راحت و اندوه و پاکیزه و پلید از آنها بظهور رسید] و چون دانستیم که
ما از گل سیاه بدبو [حمأ مسنون] آفریده شدهایم راز گناهکاري خود را خواهیم دانست و بسر وقوع بیشتر مردم در گردابهاي
رذیلت پی خواهیم برد و چون کاوش کنیم ببوي عفن آن که مزاحم بینیها و ناراحتی جانهاست مطّلع خواهیم گشت- و شاید
پرسش شود که سیاهی آن گل براي چیست! گوئیم اشاره بتاریکی نفس انسانی و کدورت آن و طی طریق پیچ در پیچ غیر
واضح میزان بشر است که باید بسبب پیمبران و کتب آسمانی بطریق حق و راه واضح تغییر یابند که [اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا
734 آن ظرفی است که از گل خشگ نپخته در آتش - یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ...]- و امّا صلصال چیست! -قرآن- 646
میسازند و چون ضربهاي بر آن بزنند صدایش بلند شود- اینکه ظرف توخالی خیلی ناتوان و بسی بیقدرت است و خود را
نگاه نتواند داشت و آیا غیر از انسان کسی چنین است! پایان] [مضافا بآنچه در بالا ذکر شده است علم امروزه محقق داشته
است که تشکیل بدن انسانی از عناصر خاکی است و سلولهاي تن آدمی از فلزّات و شبه فلزات و بترکیبات شیمیائی موجود
میشود که تمامی از زمین گرفته شده است و علاوه بر بدو خلقت و آفرینش وجود آدم أبو البشر آفرینش هر فرد از
آدمیزادگان تا امروز و تا وقتی که باراده حق بشر در روي زمین بیاید خلقتش از خاك و رشدش از موادّ خاکی است و از
عناصر زمینی است از غذائی که در شکم مادر بوسیله مادر میخورد و پس از آمدن بدنیا شیري که میخورد و غذاهائی که تا
بحدّ رشد و تا دم مرگ باو میرسد تمام از مواد خاکی است و تمام بدنش ممزوج و ترکیبی از آهن و فسفر و پطاس و غیره و
غیره میباشد و مادة الحیوتی که دائما باو میرسد باید بوسیله موادّ حیوانی و نباتی برسد که تمامی از زمین اتّخاذ شده است و
قرآن کریم هم روحا شاید ناطق بهمین موضوع است که میفرماید آدمی را از گل آفریدیم و از هر نقطهاي خاکی گرفته شده
است شاید [ صفحه 123 ] عناصر مختلفهایست که از معادن مختلفه و نقاط مختلف کره ارض تشکیل وجود آدم را داده است و
اللّه اعلم- خسروي]. 27 - و ما پیش از خلقت آدم جانّ [یعنی جنس جنّ] را از آتش نافذ شدید الحرارهاي آفریدیم. [و امّا جنّ
خلقی از مخلوقات خداست که در آنها صالح یعنی نیکان و شایستگان و طالح یعنی بدان و نافرمانان هر دو است] [وَ أَنّا مِنَّا
الصّالِحُونَ وَ مِنّا دُونَ ذلِکَ کُنّا طَرائِقَ قِدَداً] آنان مثل ما مکلّف بتکلیفات دینی هستند و مانند ما زاد و ولد کرده و زیاد میشوند
و آنها ما را میبینند و ما آنها را نمیبینیم [إِنَّهُ یَراکُم هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِن حَیثُ لا تَرَونَهُم] پارهاي از آنها در نیکوکاري سبقت یافته و
مؤمن بپروردگار خود شدهاند و پارهاي دیگر شهوت بر او غلبه کرده از گناهکاران نافرمان گشتهاند مانند ابلیس و ذریّه او و
-217- آنها شیاطیناند- و اینکه خداي تعالی فرماید او را از نار سموم آفریدیم آیا حقیقت اینکه آتش چیست! -قرآن- 139
424 خداوند خود بآن داناتر است. و لکن ممکن است اشاره بپارهاي از طبایع جنّ باشد چون آتش علوّ طلب است - قرآن- 359
و تعالی میخواهد و غالبا سرکشی و تجاوز او باعث فساد و خرابکاري است و همچنین در آتش معنی عجله و شتاب و نیروي
خشم و غضب مندرج است و میبینیم ابلیس که از جن بوده است تکبّر کرده و نافرمانی نموده و در حکم و غضب تعجیل
نموده و چون باو امر بسجود آدم شد سرکشی نمود و کبر و خودخواهی او را بعصیان واداشت و عجله او را ببدبختی کشانید و
مردود درگاه شد]. 28 - و بیاد آور [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] هنگامیرا که پروردگارت بفرشتگان گفت من در مقام
آفرینش بشري از گل خشگ شده و تشکیل گشته از لجن متغیّر و مصوّري میباشم. 29 - و چون خلقت او را کامل کردم [و
صورت آنرا تعدیل و تسویه نمودم و خلقت بشریّت باو دادم] و از روح خودم در آن دمیدم پس شما در برابر [ صفحه 124 ] او
بسجده خضوع و تحیت و تکریم در آئید [نه سجود عبادت و تقدیس]. از اینجا معلوم میشود که انسان تکوین شده از
مادهایست که اصل آن گل سیاه متعفّن بوده است و از روح که از روح خداست [وَ یَسئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن أَمرِ
رَبِّی]- بلی روح سرّي از اسرار خدائیست که کنه آنرا جز خالقش کسی نمیداند و لکن آن نیروئی است در آدمی که اثر فعالی
213 روح مصدر خیر و هدایت و تقوي و رستگاري و - در سلوك انسان و برابر شدن با کیفیّات زندگانی دارد. -قرآن- 144
هر صفت نیکوئی از صدق و ایمان و ایثار و تعاون و تعاضد و اخوّت در راه خداست- روح مؤمن مصدر فضایل حق و خیر و
نور و هدي بلکه همان حیات و زندگانی است که مؤیّد بقرآن کریم است و میفرماید [أَ وَ مَن کانَ مَیتاً فَأَحیَیناهُ وَ جَعَلنا لَهُ نُوراً
یَمشِی بِهِ فِی النّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنها] و اینکه بشر تکوین شده از مادّه و روح است که خداوند اراده
فرموده است خلیفه او در روي زمین باشد و اوست که شایسته تعمیر و عمارت کره ارض است- او از زمین تشکیل شده و باز
هم بزمین برمیگردد و تقسیم شرّ و تقسیم خیر هر دو در اینکه خلقت است و سیر حیات و تعمیر عالم کون هم بر پایه همان دو
تقسیم برقرار است [وَ عَلَّمَ آدَمَ الَأسماءَ کُلَّها] ولی کسیکه از نور خالص خلق شده [یعنی فرشتگان] اینکه استعداد در آنها نیست
و خداوند بخلق خود اعلم است و از اوست که ملائکه را ردّ فرموده بفرمایش [إِنِّی أَعلَمُ ما لا تَعلَمُونَ] آنها را مجاب ساخته
30 - بنابراین فرشتگان کلّا و تماما بطور اجماع بسجده افتادند [و 1022- 810 -قرآن- 986 - 407 -قرآن- 772 - است. -قرآن- 258
اینکه سجده در حقیقت تعظیمی براي نور تابیده در آینه آدم بوده و آن نور محمّدي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و حقیقت
احمدي صلّی اللّه علیه و آله بوده که حافظ شیرازي گوید: [ صفحه 125 ] ملک در سجده آدم زمین بوس تو نیّت کرد || که
در حسن تو لطفی یافت بیش از طور انسانی 31 - مگر ابلیس که از همراهی و معیّت با سجدهکنندگان ابا و امتناع نمود و با
آنها سجده ننمود. 32 - [خداوند سبحانه و تعالی خطاب بابلیس فرموده] گفت اي ابلیس ترا چه بود که با سجدهکنندگان
سجده نکردي! [و حال آنکه پروردگار تو و آفریننده تو بتو امر بسجود فرمود. [بلی استکبار او و برتريطلبی او و سرعت انفعال
و غضب او که همگی از خصایص آتش و مادّه خلقت شیاطین و جنّ است مانع او گردید]. 33 - [ابلیس مغرور فریب خورده
بیتوفیق بپاسخ] عرضه داشت مرا سزاوار نبود براي بشري سجده خضوع کنم که تو آنرا از گل خشکیده از لجن ریخته شده در
قالب مصوّري آفریدهاي [زیرا مرا از آتش آفریدهاي و او را از خاك و من اصلا از او شریفترم و ندانست که شرف و برتري
بدین و اطاعت مولی و کردار است نه باصل و تبار]. 34 - [خداي سبحان] فرمود بنابراین از [آسمانها یا از بهشت یا از اعداد
ملائکه] بیرون رو زیرا تو شوم و مطرود و مرجوم میباشی [و تو رانده درگاه خدائی هستی]. 35 - و حقا که تا روز جزا [یعنی
رستاخیز عظمی و قیامت کبري] دور باش از رحمت خدا براي تست و دچار لعنت میباشی. 36 - ابلیس عرض کرد پروردگارا
[اینک که مرا مردود ساختی] پس مرا تا روز که آنها را [یعنی ذرّیه آدم را بعد از فناءشان براي جزاء] مبعوث میگردانی [یعنی
براي جزاء بعرصه قیامت میآوري] مهلت بده و تا آنروز مرگ مرا بتأخیر انداز [و اینکه مهلت براي آن خواست که تا روز
قیامت نمیرد چون در آن روز دیگر کسی نمیمیرد ولی خداوند باین درخواست او جوابی [ صفحه 126 ] نداد بلکه]. 37 - [در
جواب او] فرمود [بنا بدرخواستی که کردي] تو از جمله مهلت یافتگانی. 38 - [ولی] تا روز وقت معلوم. [که آنروز روز آخر
ایّام تکلیف و آن نفخه اولاي صور و موقعی است که تمام خلایق میمیرند و آن وقت معلوم وقتی است که خداوند جل و علا
تقدیر فرموده و مرگ ابلیس هم در همانروز است که علمش نزد خداست]. [و کاشفی گوید: یعنی زمان فناء خلق بنفخه اوّل
که نفخه صعقه گویند چه قول جمهور آنستکه نفخه اولی نفخه موت باشد و نفخه ثانی نفخه احیاء و میان دو نفخه بقول اشهر
چهل سال خواهد بود و ابلیس چهل سال مرده باشد پس برانگیخته شود]. 39 - [ابلیس] گفت: اي پروردگار من بسبب آنکه
مرا از رحمت خود غائب و نومید ساختی و بپرتگاه غوایت و بینوائی انداختی منهم در روي زمین [یعنی در دنیائی که دار غرور
و فریب است] پوچ و باطل را در نظر اولاد آدم زینت و با جلوه خواهم ساخت و تمامی آنها را بسبب دعوت بمعصیت تو
خائب و خاسر و نومید از رحمت تو خواهم کرد]. [سبحان اللّه از اینکه راز بزرگ که در اینجا ابلیس ذکر [ارض] میکند یعنی
جز از ناحیه زمین که ماده ترکیبکننده ماست داخل نمیشود و از ناحیه روح که در تحت امر و سلطنت خداست براي او
تسلّطی نیست و او از ناحیه غریزه ما که تملّک و بقاء است ما را اغواء میکند و در نظر ما جلوه و زینت میدهد چنانکه
بپدربزرگ ما گفت [هَل أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلکٍ لا یَبلی] و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله نیز سبب ضعف مسلمانان
- و سلب عزّت آنها و بسیار شدن بیگانگان و دست یافتن بر مسلمانان را [حبّ الدّنیا و کراهیۀ الموت] بیان فرمود. -قرآن- 368
428 [ صفحه 127 ] ابلیس هم براي آدم و اولاد آدم زمین و حبّ دنیا و بد آیند از مرگ را زیب و جلوه و زینت میدهد که
پایه و اساس بلاء و آزمایش میباشند و لاغوینهم اجمعین میگوید]. 40 - [همگان را بخسران و گمراهی دچار میکنم] مگر
بندگان مخلص تو [بکسر لام] آنانکه پرستش خود را خالص و ویژه تو قرار داده و از پرستش شیطان امتناع کنند و از آنچه
خدا نهی فرموده است دوري نمایند- یا باستثناي بندگان مخلص تو [بفتح لام] یعنی آنانکه تو آنها را ویژه و مخصوص
پرستش خود قرار دادهاي و بآنها لطف کرده و موفق بخلوص در عبادت ساختهاي. 41 - خداوند سبحان فرموده: اینکه خلاص
کردن مخلصین از اغواء و گمراه ساختن تو، راهی است مستقیم که من قضاء کرده و بر خود حتم نمودهام و رعایت آن بر من
است و از آن عدول و انحرافی نخواهد شد [- یا باین معنی که] راه با خلوص و اخلاص راهی است که منجر بوصول بسوي
من میشود و راه مستقیمی است که اعوجاج و انحرافی در آن نیست [و ترا تصرّفی در آن نمیباشد]. 42 - محقّقا بندگان من [که
اطاعت امر مرا میکنند و از نواهی من دوري میجویند] ترا بر آنها تسلّط و قدرتی نیست و لکن کسیکه ترا پیروي کند و از
جمله کسانی باشد که راه غوایت و سرکشی و جهالت پیش گرفته و بیراهه برود تو بر آنها مسلّط خواهی شد [و چون بسوء
اختیار خود بدنبال تو میآیند تو بطریق وسوسه و زینت دادن گناه و زخارف دنیوي و تحریک شهوات بر آنها مسلّط خواهی
بود]. 43 - [و اینکه حکم عامّ است که] محقّقا وعدهگاه تمام آن کسانی که [پیروي شیطان را میکنند و بدنبال او میروند]
دوزخ است. 44 - براي دوزخ هفت در است براي هر دري از آن [که براي طبقهاي از طبقات بزهکاران و اتباع شیطان باز
است] قسمتی جداگانه و مفروز است [و بر حسب اقتضاي حال و استعداد آنها و درجات معاصی] از قسمت دیگر [ صفحه
128 ] مجزّي است. - از أبی سعید الخدري رضی اللّه عنه مروي است که گفت: از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم
ابلیس بپروردگار خود عزّ و جلّ عرض کرد بعزّت و جلال تو سوگند مادام که روح در پیکر بنی آدم جاري » میفرمود که
است دست از اغواي او بر نخواهم داشت. خداي تعالی فرمود: بعزّت و جلال خودم قسم منهم مادام که آنها از من طلب
آمرزش کنند آنها را میآمرزم [و عزّتی و جلالی لا أزال أغفر لهم ما استغفرونی]. و باز در حدیث آمده است که چون ابلیس
ملعون و مطرود شد عرض کرد: بنابراین بعزّت تو قسم که از دل آدمیزاد جدا نمیشوم تا اینکه بمیرد باو گفته شد: قسم بعزّت
خودم منهم توبه را از او منع نمیکنم تا آخرین نفس او [و عزّتی لا احظر عنه التوبه حتّی یغرغر بالموت]. احمد بن حنبل گفته
است: دشمنان تو چهاراند. [ 1] دنیا و اسلحه آن دیدار خلق است و زندان آن عزلت است. جامی بملک و مال چو هر سفله دل
مبند || کنج فراغ و گنج قناعت ترا بس است [ 2] شیطان و حربه او شکم سیري است و زندان او گرسنگی است. جوع باشد
غزاي اهل صفا || محنت و ابتلاي أهل هوا [ 3] نفس و حربه او خواب است و زندان او شب بیداري است. نرگس اندر خواب
غفلت یافت بلبل صد وصال || خفته نابینا بود دولت ببیداران رسد [ 4] هوي و حربه آن سخن گفتن و زندان آن سکوت است.
اگر بسیار دانی اندکی گوي || یکی را صد مگو صد را یکی گوي از أمیر المؤمنین علی علیه السّلام مروي است که فرمود:
[جهنم را [ صفحه 129 ] هفت در است طبقاتی یکی روي دیگري و دستهاي مبارك را بر روي دیگري نهاد و فرمود بدین
شکل و خداوند بهشت را بر پهنا قرار داده و جهنّم را طبقهاي روي طبقه دیگر پائینتر از همه جهنّم و روي آن لظی و روي آن
حطمه و روي آن سقر و روي آن جحیم و روي آن سعیر و روي آن هاویه. و از إبن عباس مروي است که: [ 1] جهنّم [ 2] سعیر
3] سقر [ 4] جحیم [ 5] لظی [ 6] حطمه [ 7] هاویه است. و کلبی گوید اسفل آن هاویه و اعلاي آن جهنّم است. و از ضحّاك ]
مروي است که گفت آتش را هفت در است براي هفت درك یکی بالاي دیگري. در طبقه أعلی أهل توحیدند که بقدر
اعمال و عمري که در دنیا کردهاند در آنجا معذّب میشوند سپس خارج میگردند در درك دوم یهود و در سوم نصاري و در
چهارم صابئون و در پنجم مجوس و در ششم مشرکان عرب و در هفتم منافقان که خدا فرموده: [إِنَّ المُنافِقِینَ فِی الدَّركِ
الَأسفَلِ مِنَ النّارِ] و گفتهاند که: هفت در براي کسانیست که با اعضاء هفتگانه [چشم- گوش- زبان- دو دست- دو قدم-
فرج- و شکم] خدا را نافرمانی کردهاند- و در فتوحات بهمین ترتیب ذکر شده است که هفت در بحسب اعضاء تکلیف است
و اعضاء هفتگانه مراتب درهاي هفتگانه آتش است- پس هر یک را از آنچه خداوند آنرا نهی و حرام فرموده است محفوظ
333 هفت در - دار و گر نه آنچه بسود تست بزیان تو خواهد بود و نعمت براي تو نقمت و عقوبت خواهد گشت. -قرآن- 270
دوزخند در تن تو || ساخته نقششان در و در بند هین که در دست تست قفل امروز || در هر هفت محکم اندر بند [ صفحه
[130
[ [سوره الحجر [ 15 ]: آیات 45 تا 50
اشاره
إِّخواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ [ 47 ] لا
ٍ
إِنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ [ 45 ] ادخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ [ 46 ] وَ نَزَعنا ما فِی صُدُورِهِم مِن غِل
294 وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ العَذابُ - یَمَسُّهُم فِیها نَصَبٌ وَ ما هُم مِنها بِمُخرَجِینَ [ 48 ] نَبِّئ عِبادِي أَنِّی أَنَا الغَفُورُ الرَّحِیمُ [ 49 ] -قرآن- 1
جمع عین یعنی چشمهسارها و بقولی مراد نهرهائی است که خداوند بپرهیزکاران وعده « وَ عُیُونٍ » 49- الَألِیمُ [ 50 ] -قرآن- 1
و [أَنهارٌ مِن عَسَ لٍ مُ َ ص  فی] و [أَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم یَتَغَیَّر طَعمُهُ] و « أَنهارٌ مِن ماءٍ غَیرِ آسِنٍ » کرده است و در بهشت جاري هستند
[أَنهارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ] که در آیه 15 سوره محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل گشته و بقولی چشمههاي آب ویژهاي براي
کینه و رشگ که کمون در دل یافته « غلّ » هر فرد یا براي عموم است که بعضی از آن سیراب و همگی از آن منتفع میشوند
-207- 172 -قرآن- 175 - 14 -قرآن- 140 - اي خبّر یعنی خبر ده و آگاه کن. -قرآن- 1 « نبّیء » تعب و رنج و مشقّت « نصب » باشد
45 - محقّق بدانید که پرهیزکاران [یعنی آنانکه از عذاب خدا ترسیدند و امتثال امر او 303- 257 -قرآن- 260 - قرآن- 210
کردند و فواحش آشکارا و پنهان را ترك نمودند و بدوري از نافرمانی حق تعالی از عقاب الهی خود را نگاه میدارند] در
بستانهائی مستقر میشوند که براي آنها خلق شده است و چشمههائی [از آب بی آلایش و شراب گواراي بهشتی و انگبین
تصفیه شده و شیري که طعمش تغییر [ صفحه 131 ] ناپذیر است] در آن بستانها براي آنها روان است. 46 - [و بآنها گفته
میشود] در آن بستانها داخل شوید بسلامت از آفات و دوري از مضرّات و مکروهات و ایمنی از بلیّات [و در امان و مطمئن
باشید که از آنجا بیرون نخواهید شد و دیگر زیانی بشما عاید نخواهد گشت]. 47 - و ما آنچه اسباب عداوت و دشمنی بوده
است [از کینه و حسد و همچشمی و بغضورزي] از سینههاي اهل بهشت برمیکنیم و زایل میکنیم و آنها برادروار بر تختهاي
مسرّت و خوشی برابر یکدیگر مینشینند و بیکدیگر نظر میکنند و پشت سر هم را نمیبینند و از هر طرف بگردند مواجه هم
خواهند بود [اشاره بآنکه در آنجا غیبت و نمامی و تزاحم و تنازعی نیست]. 48 - در بهشت آنها را رنج و تعب و مشقّتی
نمیرسد [زیرا آنجا سراي تنعّم و راحت است و براي تحصیل مقاصد خویش نیازمند بتحمل مشقّت و سختی نیستند و هر چه
بخواهند و هر نعمتی را آرزو کنند آنا براي آنها فراهم و مهیّاست] و در بهشت أبد الآباد خواهند ماند و از آنجا بیرون نخواهد
شد. [و در حدیث آمده است که بآنها گفته میشود: اي بهشتیان حال شما چنین است که: سالمید و أبدا بیمار نمیشوید-
زندهاید و ابدا نمیمیرید- جوانید و أبدا پیر نمیشوید- برپا هستید و ابدا دچار طعن نمیشوید [خالِدِینَ فِیها لا یَبغُونَ عَنها حِوَلًا].
49 - [ یا محمّد] بندگان مرا خبر ده که من آمرزندهام و گناهان مؤمنان را که توبه و انابه کنند و برگشت 263- -قرآن- 218
کرده از خطایا بیزاري جویند میبخشم و نسبت ببندگانم مهربانم [جز من مهربانی و آمرزندهاي براي آنان نیست و غیر من که
قادر بر ستر عیوب و بخشش ذنوب باشد کیست!]. 50 - [و بدانند که] عذاب من هم [نسبت بکسی که ستیزه کند و از گناه
خود توبه نکند و مصرّ در معاصی باشد و نسبت بخالق خود سرکشی نماید] عذاب دردناکی است [پس بمحض غفران و
رحمت من تکیه نکنند [ صفحه 132 ] و بگناه نپردازند و از عقاب و نقمت من ترسان باشند و خود را بمهلکه نیندازند زیرا [هو
أرحم الرّاحمین فی موضع العفو و الرّحمۀ و اشدّ المعاقبین فی موضع النکال و النقمۀ]. [در حدیث آمده است که: لو یعلم
المؤمن ما عند اللّه من العقوبۀ ما طمع بجنّته أحد. و لو یعلم الکافر ما عند اللّه من الرّحمۀ ما قنط من رحمته أحد].